رحیم ابراهیمی برنامه ریزی درسی
 
 
 

حوزه تخصصی برنامه ریزی درسی

مجموعه مقالات در حوزه تخصصی برنامه ریزی درسی و برنامه ریزی آموزشی

مدل های برنامه ریزی درسی

مفهوم برنامه
برنامه از حرف اضافه بر و کلمه نامه تشکیل شده است. مفهوم نامه به چیزی اطلاق میشود که قبلاً ثبت یا نوشته شده است. به عبارت دیگر نامه چیزی نوشته شده و مکتوب را به ذهن متبادر میکند. بنابراین مفهوم کلی نامه یعنی توجه به نوشته ها و مکتوبات.
تعریف برنامه
در تعریف ساده برنامه میتوان گفت؛ انجام دادن کارهایی که قبلاً نوشته شده است. بر اساس این تعریف، اصالت نامه بر نوشتن است.
تفاوت نوشتن و گفتن
گفتنها یا گفته ها فراموش میشوند، نقض میشوند، تکذیب میشوند و تغییر مییابند. بر گفتهها اعتبار چندانی وجود ندارد، حتی به نسبت زمان، محتوای گفته ها تغییر ماهوی پیدا میکنند و تشخیص دقیق منظور گوینده بسیار دشوار است. این ویژگی برای نوشته ها هم وجود دارد ولی به نسبت کلام و گفته ها، خیلی محدود خواهد بود. بر این اساس نوشته اصالت زیادی داشته و اعتبار آن در زمان و مکان، ماندگاری بیشتری دارد.
مفهوم برنامه ریزی
برنامه ریزی واژهای مرکب از برنامه و مصدر ریختن است. برنامه ریختن هم در تلفظ آسان نیست و هم اینکه آن استفاده نشده است. به جای برنامه ریختن از واژه برنامه ریزی که آسانی تلفظ دارد، استفاده شده است. بنابراین در مفهوم کلی، برنامه ریزی به کاری اطلاق میشود که افراد برای اموری خاص و برای رسیدن به هدفی مشخص، اقدام به طرح سازی مینمایند. این طرح که در آن زمان، مکان، امکانات و منابع در آن دیده شده است، برنامه ریزی گفته می شود.
چند تعریف از برنامه ریزی
·     نقشه کشیدن برای دستیابی به خواسته ها
·        فراگردی دورنگر برای جهت دادن منطقی به فعالیتهای جمعی
·        راهی برای هدایت حساب شده فعالیت انسان به سوی منظوری مشخص
·        سازماندهی فعالیتهای لازم برای رسیدن به هدفهای مورد نظر
·        طرح تدابیری که بتوان به بهترین صورت از منابع موجود برای رسیدن به هدفهای مطلوب
مفهوم برنامه درسی
کلمه برنامه درسی معادل curriculum و معنی آن عبارت است از فاصله و مقدار راهی که فرد باید طی کند تا به هدف یادگیری برسد.
تعاریف برنامه درسی
·    کلیه تجارب، مطالعات، بحثها، فعالیتهای گروهی و فردی و سایر اعمالی که شاگرد تحت سرپرستی و راهنمایی مدرسه انجام میدهد. (شریعتمداری)
·    برنامه درسی عبارت است محتوا و جریان رسمی و غیر رسمی که از سوی یادگیرندگاه تحت نظارت مدرسه انجام می گردد. (رونالد دال)
انواع برنامه درسی
به طور کلی برنامه درسی به دو بخش رسمی (آشکار) و غیر رسمی (پنهان) تقسیم میگردد.
 برنامه درسی رسمی یا آشکار به برنامهای اطلاق می شود که در مدارس در حال اجرا بوده و هر لحظه میتوان از کم و کیف آن اطلاع حاصل کرد. مانند محتوای درسی ریاضی سال سوم راهنمایی که مقدار ساعت آن در هفته و کتاب آن، معلم آن، مدرسه آن و ...، همه مشخص است.
برنامه درسی پنهان بخش پیچیده برنامه یادگیری فرد را تشکیل می دهد. به هیچ وجه نمیتوان از مقدار و کم و کیف آن در زمان و مکان اطلاع پیدا کرد. می توان گفت که آدمی بیشتر از طریق برنامه درسی پنهان میآموزد. دانش آموزان وقتی به گرد هم جمع میآیند، از هر دری سخن می گویند، آنان در واقع تجربیات یادگرفته خود را به صورت غیر مستقیم در اختیار یکدیگر قرار میدهند. بنابراین:
برنامه درسی رسمی(آشکار)
برنامه درسی رسمی شامل موضوعات درسی و آموزشهای مدرسهای تلقی می شود.
برنامه درسی پنهان
برنامه درسی پنهان شامل تعاملات روانشناختی، هنجارها، پویایی گروه، احساسات، تجربیات، نگرشها و علایق بین معلمان و دانشآموزان میباشد.
مقایسه برنامه درسی ـ آموزش ـ تدریس
به طور کلی،
 برنامه درسی طرحی است برای فراهم آوردن فرصتهای یادگیری.آموزش، ابزار یادگیری یادگیرندگان در جریان یادگیری است.
آمو.زش:   در واقع آموزش فرصت طرحهای یادگیری تلقی میگردد. بنابراین آموزش یعنی اجرای برنامه درسی یا عملیاتی نمودن برنامه درسی است. در هر جایی که برنامه درسی باشد، آموزش معنا مییابد و هر جایی که آموزش هست، حتماً برنامه درسی وجود دارد. یک آموزش خوب نیاز به یک برنامه درسی خوب هم دارد.
تدریس :تدریس فعالیتی هدفمند است که به دنبال تحقق یادگیری می باشد
. آموزش شامل هر نوع فعالیت یادگیری در زمانها و مکان است. فرد وقتی روزنامه می خواند در واقع تحت آموزش نویسنده روزنامه قرار گرفته است. همین طور تمام فعالیتهای انسان در طول زندگی او، مفهوم آموزش را به صورت غیر مستقیم به دنبال دارد. یعنی در طول زندگی خود تحت آموزش است و ممکن است از آن اطلاع نداشته باشد. ولی تدریس، آموزشی خاص و آگاهانه است که به وجود حداقل دو انسان نیاز است. یک نفر یاددهنده و یک نفر یادگیرنده.
بنابر آنچه گفته شد، میتوان دریافت که آدمی در تمام عمر در حال آموزش و یادگیری است و بخشی از عمر خود در حال تدریس (به معنای خاص یادگیری) است. 

آموزش و تدریس هر دو لایه هایی برای برنامه درسی تلقی میشوند. باید توجه داشت که آموزش و تدریس را برنامه درسی به یکدیگر پیوند میدهد. در مقایسه کلی، عالم هستی، برنامه درسی است و آدمی آموزشهای متفاوتی را از این برنامه دریافت مــیدارد. آمــوزشهای اختصای آن شامل مدرسه و کلاس و دانشگاه است. شکل زیر نسب برنامه درسی، آموزش و تدریس را نشان میدهد.
مقایسه برنامه ریزی آموزشی و برنامه ریزی درسی:

برنامه ریزی آموزشی educational planning عبارت است از سازماندهی فعالیتهای آموزشی، تجهیز منابع انسانی و غیر انسانی به منظور تحقق اهداف آموزشی (سخت افزار)
برنامه ریزی درسی
برنامه ریزی درسی curriculum planning عبارت است از سازماندهی فعالیتهای یاددهی و یادگیری به منظور ایجاد تغییرات مطلوب در رفتار یادگیرندگان (نرم افزار)به طور کلی برنامهریزی درسی، جزیی از برنامه ریزی آموزشی حساب میشود. برنامهریزی آموزشی محدود به برنامهریزی درسی نمیشود، بلکه تمام جامعه را در بر میگیرد. برنامه درسی بیشتر در مدرسه و کـلاس و محیطهای آموزشی رسمی مورد استفاده است. بنابراین برنامهریزی درسی بیشتر جنبههای کیفی (نرم افزاری) را شامل میشود و برنامهریزی آموزشی (سخت افزاری) بیشتر جنبههای کمی فرآیند تعلیم و تربیت را در بر دارد.
تعریف طراحی
طراحی : عبارت است از مشخص کردن مولفه های برنامه درسی ویا نقشه ای برای آموزش
تفاوت بین طراحی و برنامه ریزی
درتعیین اهداف  هرگاه در مورد منابع تعین اهداف و یا رابطه بین هدف ها و ارزش های جامعه تصمیم گیری می کنیم در مرحله  طراحی هستیم  اما هرگاه  در مورد روش های مطالعه و منابع اطلاعاتی تعین اهداف را بررسی می کنیم و روش ها را ارائه میدهیم  ویا نحوه تحلیل اهداف کلی به جزئی را تعین می کنیم به برنامه ریزی درسی دست یافته ایم
 نکته کلیدی
طراحی نقشه کشی است و برنامه ریزی اجرا آن نقشه  است
چند سوال اساسی در مورد برنامه ریزی درسی
1-      چه کسانی در مورد برنامه درسی تصمیم می گیرند ؟
2-       چه اصول و روش هایی  انتخاب وتصمیم گیری میشود ؟
3-      شیوه تصمیم گیری و نحوه اجرای آن چگونه است ؟
فرایند برنامه درسی به دلیل ارتباط داشتن با عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی و سیاسی یک فرایند چهار بعدی است  که ابعاد چهار گانه فرایندی آن که ساختار شکل گیری آن را میسازد به صورت زیر  معرفی می شود
1-     فرایند با شیوه وروشی که میان افراد شکل می گیرد  ( مشارکت – اجرا –ارزیابی – با افراد شکل میگیرد )
2-   فرایند برنامه درسی سیاسی است  ( افکار و مبانی سیاسی کارگزاران حکومتی  محلی و منطقه ای  در فرایند برنامه ریزی دخیل میباشد  فرایند برنامه ریزی در مقابل گرو ههای فشار متعدد قرار دارد )
3-     برنامه درسی یک امر اجتماعی است  ( علایق – عقاید – ارزش ها – کارکرد ها و..... که در اجتماع رایج است در برنامه ریزی هم تاثیر دارد
براه تاکید به اهمیت دان به این بند به نظرات زیر توجه کنید
 میل میگوید :  برای تغیر برنامه درسی در عوامل ایجاد کننده برنامه درسی تغیر ایجاد کنید  تغیر برنامه درسی یک تغیر اجتماعی است
زایس میگوید :  تغیر برنامه درسی  تغیر انسانها است
 اسمیت میگوید برنامه درسی یک مهندسی اجتماعی است
4- برنامه درسی یک امر جمعی باید به همکاری انجام گیرد
5-    چون برنامه درسی به مهارت های مختلفی نیاز دارد و همه مهارت ویا تخصص در یک فرد جمع نمیشود لذا آن را از امور فردی به امری جمعی و همکار معابانه تبدیل میکند  چنان که میگویند اساس برنامه ریزی موثر براساس همکاری و تشریک مساعی است
                                         مدلهای برنامه‌ریزی درسی
تکنیکی علمی- غیر تکنیکی
مد ل های برنامه‌ریزی درسی را می‌توان در دو گروه طبقه‌بندی کرد.
 رویکرد تکنیکی علمی : در یک گروه افرادی هستند، که اعتقاد دارند می‌توان هدفهای تعلیم و تربیت را تعیین کرد، به دقت بیان نمود و به شیوه خطی آنها را تحقق بخشید. این گروه رویکرد تکنیکی علمی به برنامه‌ریزی درسی دارند.
 در مقابل، رویکردهای غیر تکنیکی قرار دارند؛
غیر تکنیکی:  یعنی افرادی که به «ذهنیّت»، «شخصی بودن»، «ذوقی بودن»، «اکتشافی بودن» تأکید می‌کنند. آنان به محصول و تولید برنامه توجه ندارند بلکه به یادگیرنده و یادگیری از طریق رویکردهای «فعالیت ـ مدار» تأکید می‌نمایند.
 متفکرین برنامه ریزی غیر تکنیکی چگونه می اندیشند ؟ :
1- این رویکرد برنامه درسی را «باز» می‌بیند
2- به طور دقیق طراحی نمی‌کند
3-تمام آنانی که به نوع با برنامه درسی ارتباط دارند و تأثیر می‌پذیرند در طراحی برنامه درسی درگیر می‌شوند
4- اعتقاد دارند فراگیران خودشان را بهتر از هرکس دیگری می‌شناسند. بنابراین در تعیین و انتخاب تجربه‌های یادگیری که رشد شناختی و اجتماعی را تسهیل می‌کنند صلاحیت بیشتری دارند. 5--این رویکرد روی «خودشناسی و «خواسته‌های شخصی» «خود ارزشیابی آنها » و تلاشهایشان در جهت وحدت حدت‌بخشی به خودتمرکز دارد
6-در این رویکرد تمرکز اصلی فعالیت برنامه درسی محتوا نیست
7- اساس در رویکرد غیر تکنیکی فعالیت فرد است. محتوا تا حدی اهمیت دارد که دانش‌آموز بتواند معانی لازم را به دست آورد
8-یادکیری را به صورت یک «کل» می‌بینند
9-در این رویکرد برنامه درسی قبل از اینکه دانش‌آموزان به کلاس بیایند تهیه نمی‌شوند
10-معلمان باید همکار فراگیر باشند و با گفتگوی آموزشی با او موضوعات مناسب را برای بررسی تعیین کنند
توجه :  در بیشتر مدلهای غیرتکنیکی برنامه درسی به جای اینکه از قبل تهیه شود از طریق تعامل دانش‌آموز و معلم حاصل می‌گردد.  
فلسفه رایج در دو روش تکنیکی ( علمی)- غیر تکنیکی
1-      رویکرد فلسفی در اساس دیدگاه تکنیکی علمی به عقل‌گرایی  و تجربه‌گرایی تکیه می‌شود.
2-   رویکرد فلسفی جهت‌گیری غیرعلمی و غیرتکنیکی به «اشراق‌گرایی و آنچه مک دونالد«عقلانیت زیباشناسانه» در مقابل عقلانیت تکنولوژی نامیده است متکی است. طرفداران رویکرد غیرتکنیکی و غیرعلمی به طراحی برنامه‌های درسی از طرحهای «کودک مدار و تا حدودی «مسأله مدار حمایت می‌کنند.
 انواع مدلهای برنامه‌ریزی درسی
1- مدل بابیت (تکنیکی)       2- مدل چارترز( غیرتکنیکی)   3-  مدل تایلر (تکنیکی)  4-    مدل تبا (تکنیکی) 
 5- مدل سیلور و الکساندر (تکنیکی)  6- مدل هاکینز(تکنیکی)  7- مدل  وین اشتین و فانتی‌نی (غیرتکنیکی)
 مدل بابیت (تکنیکی)
در آغاز قرن بیستم استاد تعلیم و تربیت دانشگاه شیکاگو علاقه‌مند بود، برنامه درسی متناسب با زمان را جایگزین برنامه موجود کند و روشهای جدید، مواد آموزشی تازه و شیوه‌های نو به کار گیرد. او معتقد بود که با استفاده از علم می‌توان به هدفهایی که از طریق تجربه زندگی به دست نیامده نایل گشت. به همین دلیل او استفاده از هدفها را به گونه‌ای که عملکرد فراگیر را معین کند مورد ملاحظه قرار داد. بابیت در کتاب بعدی خود که در سال 1924 منتشر کرد دو فصل را به هدفها اختصاص داد. او نخست وظایف یا تحلیل فعالیتها را شرح می‌دهد و هدفها را از آن وظایف قابل استخراج می‌داند؛ سپس هدفها را که مفید و کارآمد تشخیص می‌دهد بیان می‌کند. چند نمونه از هدفهایی را که بابیت طرح کرده است ذکر می‌شوند:
توانایی در سازماندهی و ارایه اندیشه‌های خود به دیگران در مواقع:
الف) گفتگو                                                 د) گزارش شفاهی
ب) نقل تجربه‌های خود                                      هـ) راهنمایی کردن
ج) بحث خیلی جدی و رسمی                            و) صحبت برای حضار
توانایی جمع‌آوری، سازماندهی و تفسیر حقایق موردنیاز.
در انجام هر توانایی و رسیدن به نتایج مدل بابیت بین هدفهای نهایی که به صورت کیفی نوشته می‌شوند ـ و هدفهای پیشرو  به شکل کمی نوشته می‌شوند در هر گروه سنی و یا کلاس تفاوت می‌گذاشت. او می‌گوید: هدفها باید با اصطلاحات معین و بر اساس آنچه که دانش‌آموز عمل یا تجربه می‌کند بیان شوند. در این حالت برای معلمان این امکان فراهم می‌شود که تحقق هدفها را تعقیب کنند و خانواده‌ها و دانش‌آموزان هدفها را درک کنند.
اصول هدف نویسی از نظر بابیت
·        هدفها با اصطلاحات معین و براساس آنچه دانش‌آموزان باید عمل کنند نوشته شوند.
·        در نوشتن هدفها از زبان روزمره استفاده شود و به گونه‌ای که به آسانی قابل فهم باشند.
·        از هدفهای کلی پرهیز شود چون در عمل برای تهیه برنامه درسی غیرقابل استفاده است.
برای مثال او می‌گوید: «توانایی مراقبت از سلامت خود» به قدری کلی است که قابل استفاده نیست. این هدف باید به هدفهای ویژه تجزیه شود. «توانایی برای تنظیم تهویه اطاق خواب خود، توانایی برای مراقبت خود در مقابل جانوران کوچک میکروسکوپی»«توانایی مراقبت از دندانهای خود» و غیره. طبق نظر بابیت از هدفهای مبهم و خیلی سطح بالا مانند «ساختن منش فرد»، «فرهنگ و خودشناسی» باید پرهیز شود. زیرا تنها هدفهای ویژه هستند که در تهیه «برنامه درسی» و «اصول تدریس» و آگاه ساختن والدین و معلمان همانند راهنمای روشن ادامه مسیر را میسر می‌سازند.
مدل چارترز( غیرتکنیکی):   «چارترز» با استفاده و سازماندهی نظریات «هربرت اسپنسر»، «فرانکلین بابیت» و «جان دیویی» در سال 1924 کتاب «بازسازی برنامه درسی» را نوشت. او در این کتاب «نظریه کارکردی» را برای طراحی سیستماتیک برنامه درسی مطرح ساخت و برای موضوعات آموزشی و حرفه‌ای ریز مواد تفضیلی ارایه نمود. چارترز با تأثیرگرفتن از روشهای تحلیلی اسپنسر و تیلور نظریه را تدوین کرد چارترز  میگوید : که اولین قدم در تهیه برنامه درسی تعریف هدفهای اصلی است. او معتقد است برای تعریف هدفهای برنامه درسی باید آنها به «ایده‌آلها» و «فعالیتها» تحلیل شوند. با استفاده از روشهای تحلیل شغل (درون نگری، مصاحبه، پرسشنامه و تحلیل واقعی آن چه که روی کار انجام می‌گرفت) که در ارتش جنگ جهانی اول شهرت یافت. چارترز اظهارکرد که فعالیت باید تا نقطه‌ای که دانش‌آموز بتواند بدون کمک دیگران یاد بگیرد تجزیه شود.
 
مراحل تهیه برنامه درسی از دیدگاه چارترز( غیرتکنیکی)  
·        مرحلة اول: با مطالعه زندگی اجتماعی انسان هدفهای اصلی تعلیم و تربیت را تعیین کنید.
·    مرحلة دوم: هدفها را به دو بخش «آرمانها»  و «فعالیتها»  تحلیل کنید و تحلیل را تا سطح واحدهای کار ادامه دهید.
·        مرحلة سوم: این اجزا را به ترتیب اهمیت مرتب کنید.
·    مرحلة چهارم: با توجه به فعالیتهایی که برای بچه‌ها ارزش بالاتر و برای بزرگسالان ارزش کمتری دارند، اجزای مرتب شده را با دقت بیشتری تنظیم کنید.
·        مرحلة پنجم: با استفاده از فهرست موضوعاتی که در زمان آموزشی اختصاص یافته در مدرسه قابل ارایه هستند تعیین کنید.
·        مرحلة ششم: تمرینهای مناسبی را که در انجام این فعالیتها و آرمانها انجام پذیر است مشخص سازید.
·        مرحلة هفتم: بر اساس ماهیت روانشناختی بچه‌ها، مواد آموزشی را با نظم آموزشی مرتب کنید.
مدل تایلر (تکنیکی)
بدون شک تایلر یکی از صاحبنظران برجسته مدلهای تکنیکی، علمی است. تایلر در سال 1949 کتاب اصول اساسی برنامه درسی و آموزشی را منتشر کرد که در آن برای بررسی مسایل برنامه درسی و آموزشی منطقی را ارایه نمود. او یادآور شد که برنامه‌ریزان درسی باید این مراحل را انجام دهند:
چهار اصل اساسی در مدل تایلر
1ـ هدفهای آموزشی مدرسه،
2ـ تجربه‌های آموزشی مربوط به هدفها،
3ـ سازماندهی تجربه‌ها،
4ـ ارزشیابی هدفها.
روش تایلر چگونه عنوان گردید : تایلر اعتقاد داشت  که باید برنامه‌ریزان درسی هدفهای کلی را بر اساس گردآوری اطلاعات از سه منبع: ماده درسی، یادگیردنده و جامعه تعیین کنند؛ سپس هدفها را از دو صافی فلسفه تربیتی و روانشناسی یادگیری بگذرانند. بعد از گذراندن از این دو صافی هدفهای ویژه آموزشی به دست می‌آیند. باید توجه داشت با این که تایلر اصطلاح هدفهای آموزشی را به کار می‌برد، اما از هدفهای رفتاری که از سالهای اخیر مورد حمایت زیادی قرار گرفته است حمایت نمی‌کند. سپس تایلر چگونگی انتخاب تجربه‌های یادگیری برای تحقق هدفها را مورد بحث قرار می‌دهد. تجربه‌های یادگیری باید بنا به تجربه‌های قبلی فراگیر و موقعیتی که او به آن خواهد رسید، همچنین در پرتو آن چه مربیان دربارة یادگیری و رشد انسانی می‌دانند انتخاب می‌شوند. تایلر در مرحله بعد سازماندهی تجربه‌ها را مورد بحث قرار می‌دهد. او می‌گوید: تجربه‌های یادگیری باید طوری تنظیم شود که بالاترین تأثیر را روی یادگیرنده بگذارند. او اعتقاد داشت که عناصر برنامه درسی از قبیل آرا، مفاهیم، ارزشها و مهارتها باید مانند دانه‌های یک نخ در ساخت برنامه درسی قرار گیرند. این عناصر کلیدی می‌توانند نقش سازمان دهنده را در آموزش بازی کنند و تجربه‌های یادگیری مختلف در موضوعات گوناگون را به یکدیگر ربط دهند؛ همچنین آرا، مفاهیم، ارزشها و مهارتها می‌توانند محتوای درون موضوعات خاص را به هم مربوط سازند.
 
مدل تایلر و ارزشیابی
تایلر ارزشیابی را در برنامه‌ریزی درسی خیلی مهم می‌شمارد. او یادآوری می‌کند که اگر مربیان بخواهند کشف کنند که آیا به واقع تجربه‌های یادگیری نتایج مورد انتظار را تحقق بخشیده‌اند یا نه باید از ارزشیابی استفاده کنند؛ همچنین بر اساس ارزشیابی است که معلوم می‌گردد برنامه موثر بوده است یا نه. گرچه تایلر مدل خود را در برنامه‌ریزی درسی به صورت نمودار مشخص نکرد ولی می‌توان در چنین مدلی نشان داد( رجوع شود به صفحه 109 کتاب )
                                                  مدل تبا (تکنیکی)
«هیلدا تبا» معتقد بود آنانی که برنامه درسی را اجرا می‌کنند باید در برنامه‌ریزی شرکت نمایند. او از رویکرد از پایین به بالا[21] حمایت نمود. مدلی که مراحل آن به مدل تایلر شباهت دارد. اگرچه تایلر در خصوص به کارگیری مدل خود با افرادی که در مرکز برنامه‌ریزی فعالیت می‌کنند اظهارنظر ننمود. مربیان تصور می‌کردند دانش لازم را برای تهیه برنامه درسی دارند و می‌توانند به تهیه برنامه اقدام نمایند. این همان مدلی است که مدل از «بالا به پایین[22]» یا «مدیریتی[23]» خوانده می‌شود. «تبا» اعتقاد داشت که مدل مدیریتی توالی و نظم درستی ندارد. برنامه درسی باید توسط آنانی که برنامه را مورد استفاده قرار می‌دهند طراحی شود. معلمان باید از طریق واحدهای ویژه یاددهی ـ یادگیری برای دانش‌آموزان، فرایند برنامه درسی را شروع کنند. یعنی با یک روش استقرایی از امور جزیی به طرح کلی برسند. این همان شیوه‌ای است که در روش قیاس سنتی که از طرح کلی شروع می‌شد و به امور جزیی می‌رسید مورد مخالفت قرار گرفت.
مراحل برنامه ریزی درسی تبا
تبا هفت مرحله اصلی را برای برنامهریزی درسی برشمرده است که در آن، معلمان اعمال زیر را انجام می‌دهند. 1
1ـ تشخیص نیاز: معلم (برنامه‌ریز درسی) با تعیین نیازهای دانش‌آموزان فرایند برنامه‌ریزی درسی راشروع می‌کند.
2ـ تعیین هدف معلم پس از تعیین نیازها هدفهای قابل تحقیق را معین می‌کند.
3ـ انتخاب محتوا با توجه به هدفهای تعیین شده محتوای مناسب انتخاب می‌شود. محتوا نه تنها با هدفها باید سازگار باشد، بلکه اعتبار و اهمیت لازم را نیز باید دارا باشذ
4ـ سازماندهی محتوا: معلم نباید به انتخاب محتوا اکتفا کند، بلکه لازم است با توجه به رشد فراگیران، پیشرفت و علایق آنها محتوا را سازمان دهد.
5ـ انتخاب تجربه‌های یادگیری محتوا به دانش‌آموزان ارایه می‌شود و آنان محتوا را مرتب و سازمان می‌دهند. از این نظر روشهای تدریس معلم مستلزم درگیری دانش‌آموز با محتوا است.
6ـ سازماندهی فعالیت‌های یادگیری: همانطور که محتوا توالی و سازمان پیدا می‌کند فعالیتهای یادگیری نیز لازم است سازمان یابد. توالی فعالیتهای یادگیری  بر اساس محتوا انجام می‌گیرد، اما معلم باید دانش‌آموزان را نیز در نظر داشته باشد.
7ـ ارزشیابی: برنامه‌ریز درسی باید تعیین کند که چه هدفهایی تحقق پیدا کرده‌اند. برای این کار ارزشیابی صورت می‌گیرد. شیوه‌های ارزشیابی باید از سوی دانش‌آموزان و معلمان تدوین یابد.
ضعف های مدل تبا از نظر صاحبتظران در چیست ؟ با این که مدل تبا مزایایی دارد. ولی صاحبنظران معتقدند این مدل دارای ضعفهایی است. «رابرت زایس» یادآور می‌شود که مهمترین ضعف این مدل این است که مفهوم مشارکت در دموکراسی را در یک فرایند فنی پیچیده و تخصصی بکار می‌برد. این انتقاد به این معنا نیست که معلمان نباید در برنامه‌ریزی درسی مشارکت کنند. آنان باید مشارکت نمایند، زیرا برنامه درسی را معلمان در کلاس اجرا می‌کنند، اما نکته این‌جاست که معلمان توان تخصصی و کارشناسی لازم برای درگیر شدن در فرایند برنامه‌ریزی را ندارند. در طرح از پایین به بالا فرض بر این است که معلمان صلاحیت کارشناسی و زمان کافی را برای چنین فعالیت رسمی در اختیار دارند.
مدل سیلور و الکساندر (تکنیکی)
«سیلور» و «الکساندر» یک رویکرد سیستماتیک به برنامه‌ریزی درسی ارایه کردند.
1ـ هدفهای کلی، هدفهای جزیی و حیطه‌ها
برنامه‌ریزان درسی با تحلیل هدفهای کلی و جزیی، برنامه‌ریزی را شروع می‌کنند. هدفها در حیطه‌های برنامه درسی سازمان می‌یابند. چهار حیطه باید در سازمان‌دهی هدفها مورد توجه باشد: رشد شخصی[30]، روابط انسانی[31]، مهارتهای یادگیری[32] و تخصصی کردن[33].
2ـ طراحی برنامه درسی
پس از مرحله اول برنامه‌ریزان درسی در خصوص محتوا، سازماندهی آن و فرصتهای یادگیری مناسب تصمیم‌گیری می‌کنند. در این تصمیم‌گیری‌ها دیدگاههای فلسفی تأثیر دارند. آیا برنامه درسی به رشته‌های علمی تأکید می‌کند؟ یا یادگیرنده و یا نیازهای جامعه؟
3ـ اجرای برنامه درسی
 پس از تصمیم‌گیری در طراحی برنامة درسی، معلمان طرحهای آموزشی را تهیه می‌کنند. به این معنا که آنان برنامه را به اجرا درمی‌آورند. معلمان روشها و مواردی را که برای کمک به یادگیری دانش‌آموزان مورد استفاده قرار می‌دهند انتخاب می‌کنند.
4ـ ارزشیابی برنامه درسی
آخرین مرحله مدل ارزشیابی است. در این مرحله برنامه‌ریزان و معلمان از فنون ارزشیابی که بتواند تصویر درستی از ارزش و موفقیت برنامه درسی ارایه دهد استفاده می‌کنند. ارزشیابی باید روی طرح برنامه درسی، کیفیت آموزش و رفتارهای یادگیرنده تمرکز یابد. از طریق چنین ارزشیابی جامع برنامه‌ریزان درسی تصمیم‌گیری می‌کنند که آیا برنامه را نگه دارند، اصلاح کنند یا انتخاب نمایند.
تعیین هدفهای کلی و جزیی               
انتخاب و طرح برنامه درسی    
تهیه طرح­های اجرای برنامه درسی      
انتخا ب روشهای ارزشیابی
مدل تصمیم‌گیری هاکینز (تکنیکی)
 
مدل هاکینز(علمی ـ تکنیکی)
مدل «هاکینز نمونه دیگری از مدلهای علمی ـ تکنیکی است که هفت مرحله دارد: مفهومی ساختن برنامه درسیو مشروعیت بخشی تشخیص، انتخاب محتوا، انتخاب تجربه یادگیری، اجرا، ارزشیابی، نگهداری
مفهومی ساختن و مشروعیت بخشیدن به برنامه درسی
این ویژگی مدل هاکینز را منحصر به فرد می‌سازد. در این مرحله تصمیم‌گیرندگان برنامه درسی در خصوص مفهومی ساختن مفاهیم اساسی برنامه درسی بحث و تصمیم‌گیری می‌کنند. ماهیت برنامه درسی چیست؟ عناصر اصلی آن کدامند؟ برای طراحی عناصر برنامه و مرتبط ساختن آنها با یکدیگر از چه شیوه‌هایی می‌توان استفاده کرد؟ نیازهای دانش‌آموزان باید به دقت تعریف شوند و برنامه درسی پیشنهاد شده در پرتو نیازها مشروعیت پیدا کنند.
    تشخیص برنامه درسی
دومین مرحله مدل تشخیص برنامه درسی است که مستلزم دو وظیفه اصلی است: تبدیل نیازها به قضایا و استنتاج هدفهای کلی و جزیی از این نیازها. وقتی که برنامه جدید برای تأمین نیازهای دانش‌آموزان مناسب تشخیص داده شد، هدفهای کلی و جزئی به عنوان اصول راهنما تعیین می‌شوند. بعضی وقتها هدفها به صورت نتایج یادگیری مورد انتظار بیان می‌گردند. چنین هدفهایی برای تعیین محتوا که مرحله بعدی است چهارچوبی فراهم می‌سازند.

محتوا:
انتخاب محتوا به چیستی برنامه درسی مربوط می‌شود. محتوا «ماده»[38] برنامه درسی است و عبارت است از آن چه باید آموخته شود و محتوا، حقایق، مفاهیم، اصول، نظریه‌ها و تعمیمها را در بر می‌گیرد. همچنین محتوا به فرایندهای شناختی که یادگیرندگان در موقع تفکر درباره محتوا یا مطالعه محتوا مورد استفاده قرار می‌دهند مربوط می‌شود. محتوا به عنوان فرایند به روشهایی اشاره دارد که یادگیرندگان در کاربرد دانش و مهارتهای خود و در انتقال آموخته‌های خود به دیگران مورد استفاده قرار می‌دهند.
انتخاب تجربه‌های یادگیری
این مرحله به آموزش مربوط می‌شود. در این مرحله به پرسشهای اساسی پاسخ داده می‌شود:
محتوا با چه روشهایی به دانش‌آموزان ارایه می‌شود؟
محتوا چگونه به وسیله دانش‌آموزان تجربه می‌گردد؟
برای موثر ساختن و لذتبخش نمودن یادگیری چه نوع فعالیتهای آموزشی باید طراحی شوند؟
برنامه درسی چگونه باید ارایه و اجرا شود تا هدفهای کلی و جزیی تحقق یابد؟
در این مرحله معلم در مورد مواد آموزشی از قبیل:
کتابهای درسی، برنامه‌های نرم‌افزار، فیلمها، کتابهای مرجع، مواد اولیه، نقشه‌ها، تصاویر و غیره تصمیم‌گیری می‌کنند.
اجرای برنامه درسی برنامه درسی پس از انتخاب و سازماندهی تجربه‌ها و متناسب ساختن آنها با محتوای برنامه برای اجرا آماده می‌شود. برای حصول اطمینان از اینکه برنامه درسی به نحو مطلوبی اجرا خواهد شد لازم است با یک شیوه مدیریتی مناسب برنامه جدید به کارکنان و مسئولا ن که در اجرای برنامه دخالت خواهند داشت معرفی شود تا تعهدی در آنان ایجاد شود.
ارزشیابی
این مرحله در سرتاسر حیات برنامه درسی ادامه پیدا می‌کند. داده‌های موردنیاز باید به طور مرتب «نو» شوند تا بتوان برای اصلاح یا حذف برنامه درسی تصمیم‌گیری کرد. برای چنین کاری صرفاً اجرای تستهای پیشرفت تحصیلی که در مدارس مرسوم است کفایت نمی‌کند. برای گردآوری اطلاعات باید از ابزارهای گوناگون بهره جست.
نگهداری برنامه
آخرین مرحله مدل نگهداری است. نگهداری شامل روشها و وسایلی است که کارکرد موثر و مفید برنامه درسی را تضمین می‌کند. این مقوله مباحثی از این قبیل را دربر می‌گیرد. آموزش کارکنان برای اجرای برنامه، پیش‌بینی بودجه لازم برای مواد ضروری، دسترسی معلمان به راهنمایان تعلیماتی برای کمک گرفتن در آموزش، ایجاد ارتباط با اجتماعات و گفتگوی مستمر با آنها به گونه‌ای که والدین نسبت به برنامه درسی احساس تعلق داشته باشند. وقتی که برنامه درسی اجرا شد در اغلب مدارس فراموش می‌شود که برای نگه داشتن آن در راستای هدفهای کلی و جزیی برنامه جدید به طرح مدیریتی نگهداری نیاز دارند.
مدل  وین اشتین و فانتی‌نی (غیرتکنیکی)
در آغاز دهه 1970 اشخاص زیادی در مقابل تأکید مدارس به رشته‌های علمی موضع‌گیری کردند که عدم تعادل در برنامه‌های درسی را نقد و بررسی نمودند. جرالد وین اشتین و ماریو فانتی‌نی اعتقاد داشتند که تعلیم و تربیت باید به امور انسانی تأکید کنند و هدفهای آموزشی باید نمایانگر علایق فردی و بین الافرادی دانش‌آموزان باشند. از نظر این متخصصان برنامه درسی دارای هدف انسانی است و خودشناسی دانش‌آموزان و تصورات آنان از خودشان را توسعه می‌دهد. مدل برنامه‌ریزی درسی وین اشتین و فانتی‌نی در شکل زیر طراحی شده است.
 مراحل مدل وین اشتین و فانتی‌نی(غیرتکنیکی)
الف) شناخت فراگیر
این مرحله با اینکه ظاهراً ساده به نظر می‌رسد، ولی در بیشتر وقتها برنامه‌های درسی با بی‌توجهی و یا کم‌توجهی به فراگیر تهیه می‌شوند. در این مرحله برنامه‌ریزان درسی به داده‌های جمعیت‌شناسی و فرهنگی دانش‌آموزان، همچنین به سطوح رشد و ویژگی‌های روانشناختی آنان توجه می‌کنند. البته این ویژگیها به طور گروهی در نظر گرفته می‌شوند، نه انفرادی.
ب) تعیین علایق
در این مرحله علایق ویژه ای که در گروه دانش‌آموزی خاص مشترک است تعیین می‌شوند. این علایق با توجه به شرایط ممکن است تغییر پیدا کنند. برنامه‌ریزان باید با توجه به ویژگیهای روانی و شرایط فرهنگی، اجتماعی موجود، علایق را کشف کنند و مبنای تعلیم و تربیت قرار دهند. وقتی که علایق معین شدند باید دلایل انتخاب آنها را به طور ویژه بیان کنیم و آنچه باید برای تأمین این علایق انجام دهیم مشخص سازیم. جنبه‌های روانی، اجتماعی این علایق باید معین شوند؛ به گونه‌ای که معلمان بتوانند رویکردهای آموزشی متناسب با علایق دانش‌آموزان را انتخاب کنند.
ج) ایده‌های سازمان دهنده
برنامه‌ریزان درسی پس از تعیین و تصریح علایق، «ایده‌های سازمان دهنده» را انتخاب می‌کنند. این ایده‌ها، مفاهیم و اصولی است که محتوای برنامه درسی بر محور آن تولید می‌شود. در این قسمت این صاحبنظران به مقدار زیادی با برنامه‌ریزان رویکردهای علمی ـ تکنیکی که مراحل برنامه‌ریزی را در یک مسیر انجام می‌دهند مشابه می‌شوند، اما تفاوت اینجا است که ایده‌های سازمان‌دهنده بر اساس علایق فراگیر انتخاب می‌شوند، نه بنا به آن

چه رشته‌های علمی ایجاب می‌کند.
د) انتخاب زمینه‌هایی که محتوا بر اساس آنها شکل می‌گیرند
این زمینه‌ها بر اساس مقوله‌های شخصی، اجتماعی سازماندهی می‌شوند.
اولی محتوایی است که از تجربه‌های فراگیر، یعنی شخص رشد یابنده به دست می‌آید.
 دومین نوع محتوا به عواطف و علایق فراگیر ارتباط می‌یابد؛‌برای‌مثال‌عواطف‌و‌علایق‌فرد درباره ‌دوستان، ورزشها و‌کلوپها می‌توانند‌تعیین‌کننده محتوا باشند.
سومین نوع محتوا، محتوایی‌است‌که ‌دانش‌‌آموز ‌از ‌وضعیت ‌اجتماعی ‌زندگی خود یاد می‌گیرد. این محتوا «تجربی» است.
هـ) مهارتهای یادگیری
فراگیر برای یادگیری محتوا به چه مهارتهایی نیاز دارد؟ مهارتهای اساسی خواندن، نوشتن و حساب کردن از جمله مهارتهایی هستند که باید یاد گرفته شوند. انواع دیگر به مهارتهای «آگاهی اجتماعی[42]» مربوط می‌شوند که در خودشناسی و توصیف ارتباط خود با دیگران مورد استفاده قرار می‌گیرند. در اینجا فراگیر با خودش، همسالان و بزرگسالان در تماس است. «مهارتهای اجتماعی » به اندازه «مهارتهای شناختی اهمیت دارند. و) روشهای تدریس
معلم با چه روشهایی دانش‌آموزان را برای یادگیری محتوا و مهارتهای مناسب برای زندگی هدایت می‌کند؟ مهمترین روشها آنهایی هستند که امکان یادگیری برای هریک از افراد را فراهم سازند و بیشترین تأثیر را روی ابعاد عاطفی آنها گذاشته باشند. فراگیران برای تعامل با معلمان و همسالان باید از نظر احساسی رشد کنند و «ارزش گذاری به خود» در آنها تقویت شود. در این مرحله این نکته برای معلم اهمیت دارد که دانش‌آموزان خود را به صورت افراد ببینند. معلمان باید روشهای یادگیری را با استعدادها و علایق مختلف هماهنگ سازند.
ز) نتیجه  مرحله پایانی به نتایج مورد انتظار در برنامه درسی مربوط می‌شود. در این قسمت این پرسشها مطرح می‌شود. آیا محتوا، یاد گرفته شده است؟ آیا مهارتهای فراگیران و روشهای تدریس موثر بوده‌اند؟ برای اصلاح برنامه چه اقدامی باید کرد؟ ممکن است این تأکید روی نتایج باعث شود که این مدل را جزء مدل­های تکنیکی ـ علمی قرار دهیم، اما توجه و تأکید مدل مزبور به عناصر انسانی تعلیم و تربیت رشد اجتماعی و شخص فراگیر آن را در زمره مدلهای غیرتکنیکی ـ علمی قرار می‌دهد.
 
نقد و بررسی مدل ها:

دو گروه از مدلهای برنامه‌ریزی درسی توضیح داده شد. یک گروه مدلهای تکنیکی ـ علمی است که به طور عمده در فرایند برنامه‌ریزی درسی از منطق علم پیروی می‌کنند؛ یعنی همان‌طور که در هریک از علوم بشری قوانین و قواعد ثابت و قطعی وجود دارد و صرفنظر از شرایط و موقعیتها آن قوانین حاکم و جاری است در برنامه‌ریزی درسی نیز به وجود قوانین ثابت و مراحل مشخص قایل هستند. به همین دلیل در فرایند برنامه‌ریزی به طور خطی و مرحله به مرحه تصمیم‌گیری می‌شود و بر همان منطق نیز برنامه درسی به اجرا در می‌آید. در این مدلها آن چه اصل است و بر بقیه عوامل ازجحیت دارد «نگرش و برداشت بزرگسالان از تعلیم و تربیت است». افراد بزرگسال بنا به نیازهای جامعه و تفسیری که خودشان در خصوص نیازها و ضرورت تعلیم و تربیت فراگیران دارند فرایند برنامه‌ریزی درسی را انجام می‌دهند.
بر همین دلیل به نیازها، علایق و استعدادهای فراگیران توجه لازم نمی‌شود. با این که این ویژگی از دیدگاه بانیان برنامه‌ریزی درسی یعنی «بابیت» و «چارترز» تا صاحبنظرانی مانند «تایلر»، «سیلور و الکساندر» و «تبا» تعدیل می‌شود، ولی «خطی بودن» و اصالت دادن به برداشت بزرگسالان از تعلیم و تربیت، ویژگی­های مشترک این مدلهاست؛ بنابراین می‌توان گفت: در این مدلها فراگیر در حصار برنامه درسی است. مدل­های غیرتکنیکی و غیرعلمی با اینکه در انتقاد از معایب مدلهای تکنیکی ـ علمی به وجود آمدند، اما از جنبه‌های دیگر دچار افراط شدند. مدلهای غیرتکنیکی از خطی بودن و محدودیت مدلهای تکنیکی انتقاد نمودند، ولی در یک موضع افراطی علایق و گرایشات فراگیر را تنها محور و جهت‌دهنده به فعالیتهای یادگیری و انتخاب و سازماندهی محتوا در نظر گرفتند. با اینکه فراگیر موضوع تعلیم و تربیت است و برنامه‌ریزان درسی توجه ویژه‌ای به استعدادها، تواناییها و علایق او باید داشته باشند، اما مصلحت نیست برنامه درسی را تابع فراگیر کنند و اهداف و محتوا را صرفاً بر اساس علایق او تعیین و تنظیم نمایند. اگر مدلهای تکنیکی ـ علمی برداشت بزرگسالان از ضرورتهای تعلیم و تربیت و نیازهای جامعه را در مجموعه برنامه درسی غالب می‌سازند مدلهای غیرتکنیکی علایق فراگیر را عامل منحصر به فرد تلقی می‌کند. در مدلهای تکنیکی فراگیر در یک خط محصور می‌ماند و در مدلهای غیرتکنیکی برنامه درسی با خطی که فراگیر ترسیم می‌کند جهت می‌یابد. می‌توان گفت: در مدلهای تکنیکی در فرایند برنامه‌ریزی تصمیم‌گیری برنامه‌ریزان اصل است و در مدلهای غیرتکنیکی تمایلات فراگیران اصل است. در حالی که نه آن و نه این هیچکدام اصل نیست. رشد و تربیت فراگیر و آماده ساختن او برای زندگی اجتماعی محور تعلیم و تربیت است. گاهی اقتضا می‌کند که برنامه‌ریزان درسی برای پرورش فراگیر جهت‌گیری، اهداف برنامه درسی را تعیین کنند، اما در همه تصمیم‌گیری‌ها نیازها و تواناییها و گرایشهای فراگیر را در نظر بگیرند.
قلمرو فعالیت فراگیر در محدوده‌ای است که برنامه‌ریزان طراحی می‌کنند، ولی برای نایل شدن به هدف­های آموزشی و برای شکوفایی تواناییها و خلاقیت‌ها باید فراگیران در مراحل مختلف تعلیم و تربیت نقش و مشارکت فعال داشته باشند. علاوه بر مطالب یاد شده که به طور ویژه به مدلهای تکنیکی و غیرتکنیکی مربوط می‌شد دو نکته در خور طرح نیز وجود دارد که به طور مشترک به هردو گروه از مدلها مربوط می‌شود. اولاً: به «نظام ارزشی» توجه نکرده‌اند. با اینکه در نگاه تحلیلی هریک از مدلها با یک جهت‌گیری فلسفی و ارزشی حمایت می‌شوند، ولی در مدل فرایند برنامه‌ریزی درسی نیز جهت‌گیری ارزشی باید جایگاه خاص خود را داشته باشد. هرچند در مدل تایلر فلسفه تربیتی یکی از صافی‌های اهداف در نظر گرفته شده است، اما در منابع تعیین اهداف و تصمیم‌گیری‌های نخستین برنامه ذرسی نظام ارزشی تعیین کننده است.
ثانیاً: مدلهای هردو گروه بر این اساس تنظیم شده‌اند که با چه فرایندی چیزی را به فراگیر یاد دهند. یعنی یادگیری مفاهیم، اصول، مهارتها و نگرشها محور اصلی مدلهاست منتها هرکداميک از این دو گروه موضع‌گیری خاص به این یادگیری دارند. مدلهای تکنیکی به تصمیم‌گیري بزرگسالان و جهت دادن فرایند برنامه‌ریزی درسی به صورت خطی تأکید می‌کنند، ولی مدلهای غیرتکنیکی علایق فراگیر را مبنا قرار می‌دهند. با این همه در هردو گروه از مدلها به «یادگیری راه یادگیری» توجه نمی‌شود.
یافته‌ها و پژوهشهای علمی و توسعه زیاد دانش بشری حاکی از این است که یادگیری یک سری مفاهیم و اندوختن اطلاعات زیاد افراد در عصر فعلی چیز مطلوبی نیست، زیرا  پیشرفتهای علمی آن چنان سریع است که تغییرات همه جانبه به وجود می‌آید که یادگیری‌های امروز افراد در آینده کاربرد نخواهند داشت.
از طرف دیگر، مسایل مختلفی فراگیران را احاطه نموده و آنان در زندگی خودشان با سوالات عمده‌ای مواجه خواهند شد. آنچه صلاحیت یادگیری‌های مداوم را به افراد می‌دهد و آنان را در مواجهه با مسایل زندگی توانا می‌سازد یادگیری راه یادگیری است. در مدل فرایند برنامه‌ریزی درسی باید به این ضرورت یادگیری نیز توجه شود.
به طور کلی مدل برنامه‌ریزی درسی چند ویژگی باید داشته باشد:
1ـ نظام ارزشی به عنوان یک مبنای قوی به فرایند برنامه‌ریزی درسی جهت می‌دهد.
2ـ در تعیین هدفهای برنامه درسی به تواناییها و طبقه‌بندی دانش‌آموزان توجه می‌شود و هدفها در سطوح و اشکال متناسب با این تواناییها تدوین می‌گردند.
3ـ «یادگیری» یکی از منابع تعیین هدفهاست.
4ـ به عواملی که در تشکیل برنامه درسی پنهان تأثیر دارند توجه می‌شود.
5ـ فرایند برنامه‌ریزی درسی، خطی نیست، بلکه یک سیکل است و عناصر برنامه درسی با هم ارتباط متقابل دارند.
6ـ در برنامه‌ریزی درسی کلیه افرادی که به نوعی در برنامه درسی سهیم هستند مشارکت می‌کنند.
7ـ در هریک از مراحل برنامه‌ریزی فنون و روشهای مناسب ارایه می‌گردند.
8ـ چگونگی ارتباط یک مرحله به مرحله دیگر مشخص می‌شود.
مدل پیشنهادی
با مطالعه مدلهای مختلف برنامه‌ریزی درسی و با توجه به شرایط و ویژگیهای موجود در نظام تعلیم و تربیت کشور، مدلی با مراحل زیر به صورت پیشنهادی ارایه میگردد.
1ـ شروع نیازسنجی برای تعیین هدفهای اصلی
2ـ جهت‌دهی هدفها به ارزشهای جامعه
3ـ تعیین هدفها
4ـ تعیین هدفها با مواد و وسایل و فعالیتهای آموزشی
5- انتخاب محتوا
6ـ سازماندهی محتوا
7ـ انتخاب و سازماندهی تجربیات یادگیری
8ـ انتخاب استراتژیهای یاددهی ـ یادگیری (روشهای یادگیری و ابزار آموزشی)
9ـ تعیین نظام ارزش‌یابی پیشرفت تحصیلی
10ـ تعیین نقش معلم در برنامه درسی
11-مواد آموزشی
12- تولید ارزشیابی تکوینی
13- اشاعه برنامه آموزشی
14ـ اجرای برنامه درسی
15ـ نظارت و کنترل برنامه درسی
16ـ ارزشیابی پایانی
17-  بازنگری و اصلاح برنامه درسی
 
 
منابع و مآخذ
ملكي، حسن، برنامه‌ريزي درسي (راهنماي عمل)، مشهد: پيام انديشه، 1380.
پروند، محمدحسن، مقدمات برنامه ريزي آموزشي و درسي، تهران: انتشارات صحيفه،1369.
پورظهير، علينقي، برنامهريزي آموزشي و درسي، تهران: انتشارات آگاه، 1369.
شريعتمداري، علي، جامعه و تعليم وتربيت، تهران: انتشارات اميركبير، 1365.
فيوضات، يحيي، مباني برنامهريزي آموزشي و درسي، تهران: مؤسسه نشر ويرايش، 1375.
كافمن، راجر و هرمن، جری (؟). برنامهريزي استراتژيك در نظام آموزشي. بازانديشي، بازسازي ساختارها، بازآفريني، ترجمه: فريده مشايخ و عباس بازرگان، تهران: انتشارات مدرسه، 1374.
گالن سيلور، جي و ديگران (؟). برنامهريزي درسي براي تدريس و يادگيري، ترجمه: غلامرضا خوي نژاد، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي، 1372.
لوي، الف (؟). مباني

برنامه ريزي آموزشي ـ برنامه ريزي درسي در مدارس، ترجمه: فریده مشایخ، تهران: انتشارات مدرسه، 1375.

مشايخ، فريده (ترجمه)، برنامه‌ريزي درسي در مدارس، تهران: انتشارات دفتر امور كمك آموزشي، 1381.

مشايخ، فريده (ترجمه)، فرآيند برنامه ريزي آموزشي، تهران: انتشارات مدرسه، 1374.

  

 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۱۵ساعت ۱۱:۸ ب.ظ  توسط رحیم ابراهیمی  | 


سطوح برنامه درسی از دیدگاه آیزنر"

*****************************
 آیزنر معتقد است که مدارس به طور همزمان مبادرت به تدریس سه برنامه درسی می نمایند. این سه برنامه عبارتند از برنامه درسی صریح  (رسمی)، برنامه درسی پنهان (ضمنی) و برنامه درسی پوچ. برنامه درسی صریح حاوی هدف ها، محتوا و روش های آشکار و منتشر شده مورد حمایت نظام آموزشی یا همان برنامه درسی رسمی است. آیزنر توضیح می دهد که آموزش مدرسه ای اهداف مشخص و عمومی را دنبال می کند از قبیل یاد دادن، خواندن، نوشتن، حساب کردن، مطالبی در مورد تاریخ کشور و اهداف دیگر که از طریق برنامه درسی رسمی دنبال می شوند. این هدف ها نه تنها درکتاب های راهنمای برنامه درسی مدارس و مواد مربوط به این برنامه که توسط معلمان باید آماده شوند، آورده می شوند، عموم مردم نیز می دانند که این دوره ها چه اهدافی را دنبال می کنند و دانش آموزان فرصت دستیابی به این هدف ها را حداقل در برخی پایه ها دارند. پس به طور خلاصه برنامه درسی آشکار مجموعه ای از فرصت های آموزشی است که مدارس ارائه می دهند و این مجموعه آنچه را برای مطالعه آماده شده است اعلام می کند. مفهوم دیگری که با فراوانی قابل ملاحظه ای در منابع تخصصی برنامه درسی به چشم می خورد، مفهوم برنامه درسی پنهان است که مجموعه یادگیری های دانش آموز به دلیل قرار گرفتن در معرض فرهنگ یا مجموعه روابط و مناسبات حاکم بر محیط آموزشگاه می باشد. بسیاری از یادگیری ها یا آموخته های دانش آموزان که در برنامه درسی صریح، پیش بینی نشده است حاصل تعامل دانش آموزان با همین فرهنگ است. برنامه درسی پنهان از یادگیری هایی حکایت می کند که در چارچوب اجرای برنامه درسی تصریح شده و به دلیل حضور در بطن و متن فرهنگ حاکم بر نظام آموزشی، دانش آموزان تجربه می کنند. تجربه های یادگیری که بدین وسیله حاصل می شود عمدتاً در قالب مجموعه ای از انتظارها و ارزشها تبلور می یابد و کمتر معطوف به حوزه دانستنی ها یا شناخت، مربوط دانسته شده است. ایجاد یا تقویت روحیه رقابت به جای رفاقت، همکاری و تشریک مساعی در سایه نظام ارزشیابی آموزش حاکم بر مدرسه، ایجاد و تقویت روحیه اطاعت و انقیاد به جای روحیه ابتکار و نوآوری در سایه روش های به کار گرفته شده تدریس، از مصادیقی است که در منابع تخصصی برنامه درسی به عنوان مؤلفه های برنامه درسی پنهان معرفی شده است (مهرمحمدی، ۱۳۸۷).

آیزنر معتقد است مواد درسی مانند ساختار کلاس ارزش هایی را القا می کنند که معلمان و دانش آموزان به آن ها توجه ندارند. در انواع تصاویر و مثال هایی که در کتاب درسی گنجانده می شود، در زبانی که به کار گرفته می شود، در تأکید هایی که بر شخصیت های داستانی قرار می گیرد، این ارزش ها بیان می شوند. این پیام ها اغلب زیاد، ظریف و موشکافانه هستند و شناسایی آنها مستلزم این است که متن مواد درسی به طور دقیق و انتقادی تحلیل شود تا انواع ارزش های اجتماعی که درون این مواد آشکارا بیان نشده اند کشف شوند. از دید آیزنر مدرسه به وسیله مجموعه ای از انتظارات، دانش آموزان را جامعه پذیر می کند. این انتظارات می تواند قدرتمندتر و ماندگارتر از آن انتظاراتی باشد که از روی عمد و با هدف قبلی تدریس شده یا برنامه درسی آشکار برای همه دانش آموزان مدرسه ارائه می دهد (آیزنر،۱۹۹۴ ). برنامه درسی پوچ توجه به آن چیزی دارد که از دستور کار نظام آموزشی و حوزه برنامه درسی صریح حذف شده است. آیزنر در کتاب تصورات تربیتی اظهار می دارد که ما نه تنها به برنامه درسی پنهان و آشکار مدارس توجه می کنیم بلکه باید به آنچه مدارس تدریس نمی کنند نیز توجه داشته باشیم. ایده آیزنر این است که آنچه مدارس تدریس نمی کنند ممکن است به اندازه آنچه تدریس می کنند مهم باشد و او این ارزش را به این دلیل مطرح می کند که عدم اطلاع ناشی از این غفلت، مساوی با خلا یا فقدان این آگاهی ها نیست، بلکه تأثیرات مهمی می تواند بر حق انتخاب فرد بگذارد. پس از دید آیزنر برنامه درسی پوچ چیزی است که مورد غفلت واقع شده و می تواند در سطو ح مختلف اتفاق بیفتد. (در سطح تدوین اهداف، در سطح سازماندهی محتوا و اجرا و…….). آیزنر ذکر می کند که برای شناسایی برنامه درسی پوچ دو بعد اساسی باید مورد توجه قرار گیرد، یکی فرایندهای عقلانی است که مدارس بر آن ها تأکید می کنند یا آنها را نادیده می گیرند. دیگری محتوا یا ابعادی از محتوای موضوعات درسی است که در برنامه های درسی مدارس ارائه می شوند یا حذف می گردند. وی در توضیح برنامه درسی پوچ مثال هایی را عنوان می کند که در برنامه درسی مدارس به آنها توجه نمی شود و می تواند نقشی مهم در زندگی فرد داشته باشد از قبیل حقوق، مردم شناسی، هنر، اقتصاد و سایر موارد مشابه. به گفته آیزنر نتایج برنامه های درسی مدارس هم از ارزش های صریح و عملی و هم ا ز ارزش های پنهان و ضمنی ناشی می شوند(آیزنر،۱۹۹۴).

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۱۶ساعت ۱۲:۳ ق.ظ  توسط رحیم ابراهیمی  | 
  بالا