رحیم ابراهیمی برنامه ریزی درسی
 
 
 

با سلام حضور همه اعضاء فرهیخته و ارجمند گروه ; استاد جمالفر بسیار محترم و ارجمند :

این مطالب بارعایت امانتداری که توسط استاد بزرگوارم جناب آقای پروفسور اوطمیشی ارائه شده است در وبلاگ به اشتراک می گذارم:

مدتی قبل , در پاسخ به ابراز نظر اینجانب در خصوص نادرست دانستن اصطلاح " کودک درون " inner child یونگ ( متخصص و دانشمند پرآوازه حوزه روانکاوی ) , بزرگواری نموده , نظر داده , فرموده بودید که اصطلاح مزبور -- ساخته یونگ -- درست است . در پاسخ , متقابلأ استدلال کردم که اینجانب همچنان اصطلاح مزبور را نادرست می دانم ! ( بدین معنی که " درون " را به جای " کودک درون " , درست و کافی می دانم و هیچ لزوم و ضرورتی برای گذاشتن هیچ پیشوندی , منجمله و بویژه "کودک " , قبل از "درون" را نمی بینم . اضافه کردم , گذاشتن این پیشوند , عملی زائد است , و من آن را در زمره ابداعات غیر ضرور , و نوعی " بازار گرمی " کاسبکارانه ی نالازم و نادرست توسط دانشمند بنام و محترم مذکور می دانم !) شمای استاد بزرگوار , لطف کردید , پاسخ اینجانب را خوانده و اظهارکرده بودید : حالا که من ( اینجانب ! ) , نظریه یونگ را قبول ندارم , نظریه روانکاوی خودم را در آن رابطه , جهت اطلاعتان , بیان کنم ! جناب دکتر جمالفر گرامی ; من که ادعای رد کردن تمام نظریه یونگ( و داشتن نظریه ی جایگزین و روانکاوی خودم ) را نکرده ام ! بلکه ادعا کرده ام که اصطلاح " کودک درون " را نادرست می دانم , و به نظر من , اصطلاح " درون " کافی و درست است . اصلأ حوزه تخصصی من , روانکاوی , یعنی مطالعه , شناخت و کشف "دنیای مکنون" آدم ها , نیست ; بلکه جامعه شناسی ( تعلیم تربیت رسمی و غیر رسمی , با تأکید بر هوش و حافظه) , یعنی مطالعه و شناخت "دنیای رفتار واقعی " انسان هاست !!! (اتفاقأ اینجانب , در باره بخشی از نظریه ی زیگموند فروید روانکاو شهیردر خصوص " عقده " ها هم , نظر مخالفی دارم , بدون اینکه ادعای داشتن نظریه ی جایگزین داشته باشم ! ) مجددأ و توقیرأ , حضور شمای صاحبنظر و استاد بزرگوار , تکرار می کنم : که مفهوم/صفت/ویژگی انسانی " درون " را واضح و گویا می دانم , و آوردن -- اضافه کردن -- هر پیشوندی قبل از " درون "( کودک یا هرچه , بویژه " کودک ") را نادرست ( حتی نوعی شعبده بازی ) می دانم ! استدلالم را هم در هر دو پست ارسالی قبلی , دقیق و مشروح آورده بودم . اینکه جناب عالی دانشمند انی را نام برده اید که اصطلاح " کودک درون " یونگ را درست دانسته اند -- -- که من هم قبلأ اطلاع داشتم -- -- دلیلی بر علمی/ قطعی/حتمی و بلامنازع بودن ابداع یونگ و نادرست بودن نظر من نیست ! همچنانکه عنوان " تست هوش " که همه روانشناسان جهان , تقریبأ بدون استثناء , آن را پذیرفته اند , از دیدگاه ( تخصصی " جامعه شناسی هوش " ) من , درست/علمی نیست . اینجانب , در دوره فوق دکترا در آمریکا, ادعا و اثبات علمی نادرست بودن آن را ارائه داده ام و مورد پذیرش جامعه علمی-- دانشگاهی آنجا قرارگرفته است . در ایران نیز , علاوه بر طرح درکلاس های دانشجویان دوره دکترا و ... , و در سمینارها و محافل علمی ( منجمله در ویبینار مهرماه گذشته پژوهشگاه مطالعات آموزش/ پرورش ) , و به عنوان جامعه شناس عضو کمیته مبانی نظری و کمیته تدوین رهنامه سند تحول بنیادین آموزش کشور , و ... نظر و موضع علمی خود را در این خصوص , مطرح و ثابت کرده ام . اینجانب ادعای علمی کرده و می کنم که عدد حاصل از آزمون های باعنوان" تست هوش" , برخلاف ادعای روانشناسان , نشانگر هوش , حتی نشان دهنده بهر/بهره هوش .I.Q هم نیست ! بلکه نشانگر " بهر هوش + بهر حافظه + بهر علاقه + بهر عوامل مرموز پیدا و پنهان خانواده + بهرعوامل مرموز پیدا و پنهان مدرسه /نظام آموزش + بهردیگر عوامل پیدا و پنهان جامعه " است ! و اطلاق هوش یا بهر هوش به عدد حاصله از آن برای کسی که تست را پاسخ داده است , غیر علمی , نادرست , واگر عدد مزبور پائین باشد , این اطلاق , اتهام و جرم , و آسیب زا و خطرناک ( برای فرد و خانواده اش و جامعه ) است ! اصلآ ما , در جهان , تست هوش ( مقیاس علمی برای اندازه گیری هوش INTELLIGENCE ) نداریم و آنچه که روانشناسان به عنوان " تست هوش " به مردم ( بویژه دانشگاهیان , آموزندگان -- پرورشکاران , اولیاء فراگیران)جهان , اغواگرانه فروختند ( قالب کردند !) , آزمون های یادگیری هستند( که حاصل هوش و انبوهی عوامل مرموز دیگر خارج از وجود و کنترل فرد فراگیر) است !!! که ناعالمانه/ناصادقانه , به نام فراگیر بی قدرت , ثبت می کنند !!! یا در خصوص نیازهای انسانی که همان طور که می دانیم , آبراهام مزلو روانشناس مشهور آمریکائی , آن را "سلسله مراتبی " و پنج نیاز می داند و درهمه محافل علمی -- دانشگاهی جهان , پذیرفته شده است , من از منظرجامعه شناسی , ادعا و استدلال کرده ام که "سلسله مراتب نیازهای " مزلو دارای اشکال و نقص جدی است ! نیاز های انسانی , بلی , همان طور که مزلو ادعا می کند , سلسله مراتبی است , ولی برخلاف نظر ایشان , پنج تا نیستند و به زعم اینجانب , ده تا هستند ! که دهمین ( آخرین ) آن , از نظر من , " شناخت خالق جهان هستی " است ! شناخت خویشتن , همان طور که مزلو ادعا کرده است , در مرحله پنجم اتفاق می افتد ( البته اگر جامعه , ممکن گرداند که معمولأ , کم اتفاق می افتد ) ; اما " تحقق ذات " / " خوشکوفائی " , برخلاف ادعای مزلو , و طبق ادعای من , در مرحله دهم سلسله مراتب طراحی شده ی اینجانب , وقوع می یابد ( البته اگر جامعه , فراهم کند ; که معمولأ زیاد اتفاق نمی افتد ) ! به بیانی دقیق تر , انسان زمانی به شکوفائی ( در حد لیاقت و نیازش !!! ) می رسد که خالق جهان هستی را شناخته باشد !!! بدیهی است , نظرات و نظریه های جامعه شناختی دیگری هم دارم که جهت احتراز از اطاله کلام و اجتناب از گرفتن وقت ارزشمند اعضاء گروه -- -- عمومأ دانا, فرهیخته , صاحبنظر -- -- از اشاره به مورد و موارد بیشتر , در این برهه از زمان, خودداری می کنم . با سپاس بسیارو با احترام (د.اوطمیشی )

 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۹۹/۱۲/۲۶ساعت ۱۱:۳۸ ب.ظ  توسط رحیم ابراهیمی  | 
  بالا